غسان کنفانی

غسان کنفانی

غسان فیاض کنفانی در سال ۱۹۳۶ در یک خانواده فلسطینی طبقه متوسط در شهر عکا در فلسطین تحت قیمومیت انگلیس متولد شد. پدرش یک وکیل فعال در جنبش ملی بود که از مخالفان تشویق مهاجرت یهودیان به فلسطین بود و چندین بار به زندان نیروهای انگلیسی افتاده بود. غسان، تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه کاتولیک فرانسوی در یافا گذراند.

در ماه مه ۱۹۴۸ هنگامی که جنگ اعراب و اسرائیل آغاز شد، کنفانی و خانواده‌اش در کنار صدها هزار فلسطینی مجبور به ترک شهر و دیار شدند. پس از فرار به عنوان آوارگان فلسطینی در دمشق مستقر شدندو در فقر نسبی به گذران زندگی پرداختند.

در آنجا کنفانی تحصیلات متوسطه خود را به اتمام رساند و در ۱۹۵۲ گواهینامه معلمی دریافت کرد. او ابتدا به عنوان معلم هنر برای حدود ۱۲۰۰ کودک آواره فلسطینی در اردوگاه پناهندگی مشغول به کار شد و در همانجا نوشتن داستان کوتاه را آغاز کرد.

در سال ۱۹۵۲، او در رشته ادبیات عرب در دانشگاه دمشق ثبت نام کرد. سال بعد با دکتر جرج حبش ملاقات کرد. حبش او را به فعالیت سیاسی دعوت کرد و تأثیر مهمی روی کار او گذاشت. در سال ۱۹۵۵، پیش از اینکه بتواند با پایان نامه «نژاد و مذهب در ادبیات صهیونیستی» فارغ التحصیل شود، به دلیل وابستگی سیاسی به جنبش ملی گرایان عرب، از دانشگاه اخراج شد.

در سال ۱۹۵۶ به دنبال خواهرش به کویت رفت تا یک کرسی تدریس را بر عهده بگیرد. او در این دوره، مجذوب ادبیات روسی شد. در سال بعد به سردبیری نشریه اردنی «الرأی» که یک روزنامه وابسته به جنبش ملی گرایان عرب بود، منسوب شد.

در سال ۱۹۶۰، به توصیه جرج حبش بار دیگر محل زندگی خود را تغییر داد و به بیروت رفت. در آن دوره شروع به نوشتن در ارگان جنبش ملی گرایان عرب، «نشریه الحرّیه»، کرد و به مارکسیسم نیز علاقه‌مند شد.

در سال ۱۹۶۱ با «آنی هوور»، یک فعال مدنی و فعال حقوق کودک دانمارکی آشنا شد و با او ازدواج کرد. در سال ۱۹۶۲ کنفانی مجبور شد برای مدت کوتاهی به زندگی پنهانی روی آورد. او در همان سال دوباره در بیروت ظاهر شد و سردبیر روزنامه المحرر شد که از نشریات هوادار عبدالناصر بود. او در سال ،۱۹۶۷ سردبیر روزنامه ناصری دیگری به نام الانوار شد و مقالات خود را با نام مستعار فارس فارس منتشر کرد. در همان سال نیز به جبهه مردمی آزادی فلسطین (PFLP) پیوست و در سال ۱۹۶۹ از الانوار استعفا داد تا مجله هفتگی PFLP، مجله الهدف، را منتشر کند. او همزمان در حال تدوین پیش نویس برنامه‌ای برای PFLP بود که در آن، جنبش رسما مارکسیسم-لنینیسم را می‌پذیرفت که نشانگر خروج از ملی‌گرایی پان‌عرب بود.

غسان کنفانی، نهایتا در ۸ ژوئیه ۱۹۷۲، با انفجار یک بمب ۳ کیلوگرمی پلاستیکی در ماشین شخصی‌اش کشته شد. خواهرزاده ۱۷ ساله‌اش هم در این عملیات تروریستی به قتل رسید. موساد در نهایت مسئولیت این ترور را بر عهده گرفت.

در زمان ترور، او تماس‌های گسترده‌ای با روزنامه‌نگاران خارجی و بسیاری از یهودیان ضدصهیونیست اسکاندیناوی داشت. نوشته‌های سیاسی و روزنامه‌نگاری او تأثیر مهمی بر اندیشه و استراتژی عرب در آن زمان داشته است.

1970، خبرنگار غربی: چرا مذاکره نمی‌کنید؟

غسان: آنها حتی حاضر نیستند اسم فلسطین را قبول کنند!

خبرنگار: از مردن که بهتر است!

غسان: برای شما شاید، اما برای ما اینطور نیست! برای ما آزادی سرزمینمان، داشتن عزت و احترام و داشتن حقوق انسانی، چیزهایی است که به اندازه خود زندگی، ضروری است!