محمود درویش

محمود درویش

محمود درویش در ۱۳ مارس ۱۹۴۱ در روستای البروه در شرق شهر عکا در فلسطین به دنیا آمد.

در سال ۱۹۴۸، اسرائیلی‌ها این دهکده را آتش زدند و خانه اهالی را نابود کردند. محمود درویش در شش سالگی به همراه خانواده‌اش به لبنان پناهنده شد. سراجام پس از مقاومت‌های بسیار ساکنان منطقه، دهکده «بروه» از دست اسرائیلی‌ها خارج شد و هنگامی که اهالی دوباره به آن وارد شدند همه چیز در آن نابود شده بود. خانواده آنها پس از حدود دو سال زندگی در تبعید، دوباره به فلسطین بازگشت، اما روستایشان تبدیل به یک کیبوتص با ساکنان یهودی شده بود. کیبوتص به دهکده‌های اشتراکی اسرائیل اطلاق می‌شود که می‌توان آن‌ها را نوعی اقتصاد سوسیالیستی-صهیونیستی دانست.

درویش، سرودن را از زمانی که دانش‌آموز بود شروع کرد و در ۱۴ سالگی در حیفا زندانی شد. در ۱۹۶۰ نخستین مجموعه آثار او در زمانی منتشر شد که تنها نوزده سال داشت. در ۱۹۶۱ به عنوان روزنامه‌نگار فعالیت‌هایش را آغاز کرد و تا مدتی سردبیر روزنامه الاتحاد بود. در همین سال دوباره به زندان افتاد.

با دومین مجموعه‌اش بنام برگ‌های زیتون (اوراق الزیتون) در ۱۹۶۴، به عنوان یکی از شاعران پیشروی شعر مقاومت شناخته شد. در همین سال با دختری یهودی، که در اشعارش به او نام ریتا داده بود، وارد رابطه‌ای عاشقانه شد. او در این سال‌ها عضو حزب کمونیست اسرائیل بود. در همین سال به دلیل خواندن شعر «ثبت کن، من یک عربم» در یک میتینگ دیگر بار به زندان افتاد.

در ۱۹۷۰ پس از چند دوره زندان، تصمیم به جلای وطن گرفت و به مسکو سفر کرد. سپس در ۱۹۷۱ به قاهره رفت و برای روزنامه الاهرام کار کرد. در همین سال به بیروت عزیمت کرد تا برای جنبش فتح کار کند.

درویش همچنین رئیس اتحادیه نویسندگان فلسطینی و بنیان‌گذار یکی از مهم‌ترین فصلنامه‌های ادبی و مدرن جهان عرب به نام “الکرمل” بود. محمود درویش همراه با «ژاک دریدا» و «پیر بوردیو»، پارلمان بین‌المللی نویسندگان را تأسیس کرد.

وی به عنوان مدیر در مرکز پژوهش‌های سازمان آزادی‌بخش فلسطین به عضویت این سازمان درآمد. وقتی اسرائیل در سال ۱۹۸۲ به لبنان یورش برد و جنبش فتح، فرماندهی‌اش را از آنجا انتقال داد، او هم به قبرس نقل مکان کرد.

در ۱۹۸۷ به عضویت کمیته اجرایی سازمان آزادی‌بخش فلسطین درآمد. در ۱۹۸۸ مانیفستی را به نام اعلامیه استقلال مردم فلسطین منتشر کرد. در ۱۹۹۳ بعد از توافقنامه اسلو از کمیته اجرایی سازمان آزادی‌بخش فلسطین استعفا داد.

در ۲۰۰۲ بعد از چند دهه دوری از وطن به فلسطین سفر کرد. هنگامی که در رام‌الله بود، ارتش اسرائیل به این منطقه حمله و شهر را محاصره کرد. او دفتر شعر «حاله‌ حصار» یا «در محاصره» را در همین دوره سرود. در این کتاب او محنت‌های ملتی محاصره شده را تصویر می‌کند و از رنج‌های فلسطینیان ساکن این شهر سخن می‌گوید. این اثر از آخرین کتاب‌های محمود درویش است.

محمدرضا شفیعی کدکنی درباره او می‌نویسد: «اگر یک تن را برای نمونه بخواهیم انتخاب کنیم که شعرش با نام فلسطین همواره تداعی می‌شود، محمود درویش است.»

محمود درویش نهایتاً در ۹ آگوست ۲۰۰۸ در پی عمل جراحی قلب در آمریکا درگذشت و در رام‌الله فلسطین دفن شد.

محمود درویش

«گاه از خود می پرسم آیا شعر، آزادی می بخشد؟ گمانم این است که شعر به شاعر الهام می‌کند که آزاد شده است… . هیچ فردی یا شاعری حق ندارد خود را آزاد احساس کند تا زمانی که دیگران آزاد نیستند و جامعه آزاد نیست. احساس من این است که امکان ندارد من آزاد باشم هنگامی که وطنم آزاد نیست. امکان ندارد میهن من آزاد باشد زمانی که جامعه من آزاد نیست. امکان ندارد جامعه آزاد باشد در زمانی که فرد در آن آزاد نیست. من به شکل مجازی می‌گویم که بالاترین حد آزادی من زمانی است که من از فلسطین آزاد شده باشم، اما من از فلسطین آزاد نمی‌شوم تا زمانی که فلسطین آزاد نشده باشد.»